Mediocrity

نزدیک به دو ماه پیش ایمیلی درباره معمولی بودن و محاسنش و آرامشی که ازش حاصل می شود بدستم رسید. نقدی که نویسنده متن از فرهنگ ناپسند «ترین» جویی کرده بود آنقدر برایم آشنا بود که بی معطلی برای چند دوست قدیمی فورواردش کردم. هفته پیش که وبلاگ یکی از همین مهربانان را می خواندمContinue reading “Mediocrity”

تنهایی، عشق و دست اهرمن

از قضا تنهایی چیزیست که بیشتر از تک افتادگی در کوه و بیابان یا بر جزیره ای دور، در همسایگی با دیگر همنژادانی که گمان برده ای همدیگر را بهتر از بقیه می فهمید، دغدغه تان یکی است و شامه مشترکی برای تشخیص رطوبت روبنده توفان از تخمیر و گندیدگی اندیشه ایستا دارید سراغ آدمContinue reading “تنهایی، عشق و دست اهرمن”

گزارش سفر به ایران – پنج

یازدهم ژانویه صبحانه مفصلی خوردم که نشانه بهبود یافتن ام است. هوا خیلی سرد و بی اندازه پاک است. بدجوری هوای کوه به سرم زده ولی نه امکاناتش را دارم و نه در این فاصله اندک به زمان پرواز عاقلانه می نماید. پیش از صبحانه پسر کهتر را به آرایشگاه برده بودم. چمدانها و بستهContinue reading “گزارش سفر به ایران – پنج”

گزارش سفر به ایران – چهار

هشتم ژانویه دیشب بهتر از پریشب بودم. از تب شدید خبری نبود اما گلودرد و التهاب مفاصل ادامه یافت. یادم نمی آید که در کانادا اینطور شده باشم. صبح را با یک لیوان شیر داغ آغاز کردم و چک لیستی چهارده آیتمه برای کارهایم نوشتم. دومین پنی سیلین را ناجوانمردانه بهم تزریق کردند که تقریباًContinue reading “گزارش سفر به ایران – چهار”

گزارش سفر به ایران – سه

یکم ژانویه دوش گرفتم و پس از صبحانه رفتم تا همسرم را از خانه پدری اش بردارم و دنبال کارهای بانکی و ازینقبیل برویم. بعد از ظهر برگشتیم و چرت کوتاهی زدم. پسر کوچکم را برای چک آپ پیش پزشک گوش و حلق و بینی بردیم. شب پر سر و صدایی را پیش خاله همسرمContinue reading “گزارش سفر به ایران – سه”

گزارش سفر به ایران – دو

 بیست و هفت دسامبر دیشب جز چند لقمه نان و پنیر و گردو نخوردم و برای نخستین بار پس از ورود به وطن شب را خوابیدم!  بامداد را در پاویون دو بیمارستان و سپس پیش مادر و پدر یک دوست بودم. برای خوشامدگویی به پدر همسرم به فرودگاه مهرآباد و سپس به منزل مادرم برگشتهContinue reading “گزارش سفر به ایران – دو”