مهاجرت از دیدگاه من

دلم نه برای تهران خلوت و پاک در روزهای آغازین سال تنگ شده و نه برای دید و بازدیدهای کلیشه ای و دیدن لبخندهای باسمه ای روی صورت آدمکهای نونوار. شکر خدا اینجا هم از فامیل و آشنایانی که مجبور باشیم به دید و بازدید همدیگر برویم خبری نیست. نخستین میهمانی سال نو را شنبهContinue reading “مهاجرت از دیدگاه من”

سنت اعتماد به دنیا

هر دهسال یکبار ویرم می گیرد که کمی آدم بشوم. فروردین 72 چند تا نوار شهره و اندی و مارتیک و اینجور چیزها ضبط کردم. بعدش اسکورپیونز و پینک فلوید و گانز. کلی دلقک بازی در آوردم. اولین بوسه های عاشقانه  به همراه نخستین مسافرتهای مجردی و آوازخواندن در اتوبوس و مغازله روی تاب وContinue reading “سنت اعتماد به دنیا”

دوباره تازگی

به من اطمینان کن دوست من! من حادثه های زیادی را از سر گذرانده ام: تمام مشت خویش را برای فشردن انگشت مهربانی بکار گرفته ام، در هذیان تبی تند عبور هیولایی مهیب از پس شیشه را به چشم دیده ام، اندوه یک عصر بارانی را در حیاط دبستان به انتظار نشسته ام، وهم ترسContinue reading “دوباره تازگی”