پ.ن برای «اختتامیه»

«این مسأله صمیمیت چه خشم آور است! هنگامی که من از «صمیمیت» سخن می گویم در فکر صمیمیت شخص او هستم. وقتی بخودم مراجعه می کنم دیگر نمی فهمم منظور از این کلمه چیست. من هرگز جز آن نیستم که گمان می کنم هستم – و این من همواره در تغییر است بطوری که غالباًContinue reading “پ.ن برای «اختتامیه»”

اختتامیه

خیر قربان. بنده بزرگ نخواهم شد. من هنوز که هنوز است با دیدن خالی بودن دستشویی شرکت همانقدر شاد می شوم که با پیدا کردن مدرکی مهم و گمشده در ته یک کارتن پاره پوره. من را به دوستی چه کار؟ دوستی کار آدم بزرگهایی است که دو نفری مثل مرد می نشینند و حرفContinue reading “اختتامیه”

برگ آخر

پرسش اصلی شاید این باشد: آیا حق همیشه با من است؟ پیشتر از ارزش زخمها، آن هایی که می توانند برای آنانی که دوستشان داریم و گمان می بریم دوستمان دارند بهترین هدیه باشند نوشته بودم. اما باز هم بقول رومن  که گمانم بدجور تحت تأثیرش هستم : «بیچارگی در این جهان از آن استContinue reading “برگ آخر”